چرا گاهی در روابط عاشقانه، احساس میکنیم که هیچ چیز جدیدی برای گفتن و تجربه کردن نداریم؟



وقتی در رابطه عاشقانه حرفی برای گفتن نیست. . .
1. روزمرگی و تکرار: قاتل هیجان
یکی از مهمترین دلایل این حس، گرفتار شدن در روزمرگی و تکرار است.وقتی هر روز، یک روتین یکسان را دنبال میکنید، طبیعتاً تجربههای جدیدی ندارید که بخواهید درباره آنها صحبت کنید.فعالیتهایی که قبلاً هیجانانگیز بودند، به مرور زمان عادی میشوند و دیگر حرفی برای گفتن باقی نمیماند.شام خوردن در همان رستوران همیشگی، تماشای همان سریالهای تکراری و انجام همان کارهای همیشگی، کمکی به این وضعیت نمیکند.راهحل: سعی کنید روتین خود را بشکنید.کارهای جدیدی را با هم امتحان کنید، حتی کارهای کوچک و ساده میتوانند جرقهای در گفتگوهایتان ایجاد کنند.
مثلاً یک مسیر جدید برای پیادهروی را انتخاب کنید یا یک غذای جدید را با هم بپزید.
مهمترین چیز این است که از منطقه امن خود خارج شوید و تجربههای جدیدی کسب کنید.با کمی خلاقیت می توان از این دام روزمرگی رها شد.تنوع میتواند یک رابطه را دوباره زنده کند.
2. عدم تلاش برای شناخت بیشتر
شاید فکر کنید که بعد از مدتی، همه چیز را درباره شریک زندگیتان میدانید. اما انسانها دائماً در حال تغییر و تکامل هستند. اگر تلاشی برای شناخت جنبههای جدید شخصیت او نکنید، طبیعی است که احساس کنید حرفی برای گفتن ندارید. سؤالات تکراری و سطحی، به گفتگوهای سطحی منجر میشوند. باید عمیقتر شوید و سعی کنید دغدغهها، آرزوها و ترسهای شریک زندگیتان را بهتر بشناسید. راهحل: سؤالات جدید بپرسید. به صحبتهای او با دقت گوش دهید و سعی کنید بفهمید چه چیزی برایش مهم است. از او درباره رویاهایش، اهدافش و چالشهایی که با آنها روبرو است، بپرسید. سعی کنید درک عمیقتری از او پیدا کنید. به افکار و ایده های جدید او بها بدهید. به جای پیش فرض ها، سوال بپرسید.
3. ترس از آسیبپذیری
گاهی اوقات، ترس از آسیبپذیری باعث میشود که از به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات عمیق خود با شریک زندگیتان خودداری کنید. میترسید که مورد قضاوت قرار بگیرید، مسخره شوید یا طرد شوید. این ترس باعث میشود که گفتگوهایتان سطحی و غیرصمیمی باقی بمانند. وقتی از بیان احساسات واقعی خود میترسید، طبیعتاً حرفی برای گفتن ندارید. راهحل: سعی کنید اعتماد را در رابطه خود تقویت کنید. به شریک زندگیتان نشان دهید که میتوانید به او اعتماد کنید و با او صادق باشید. کمکم احساسات و افکار خود را با او به اشتراک بگذارید. یاد بگیرید که آسیبپذیری نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه شجاعت و صمیمیت است. هر چه بیشتر آسیب پذیر باشید، رابطه عمیق تری خواهید داشت. با یکدیگر روراست باشید.
4. عدم وجود علایق مشترک
اگر علایق مشترکی با شریک زندگیتان نداشته باشید، پیدا کردن موضوعی برای صحبت کردن میتواند دشوار باشد. وقتی هیچ چیزی برای به اشتراک گذاشتن ندارید، طبیعتاً احساس میکنید حرفی برای گفتن ندارید. این بدان معنا نیست که باید تمام علایقتان یکسان باشد، اما داشتن حداقل چند علاقه مشترک، برای ایجاد گفتگوهای معنادار ضروری است. راهحل: سعی کنید علایق جدیدی را با هم کشف کنید. یک کلاس مشترک ثبت نام کنید، به یک موزه بروید یا یک کتاب مشترک بخوانید. حتی تماشای یک فیلم یا سریال با هم میتواند فرصتی برای گفتگو ایجاد کند. سعی کنید علایق شریک زندگی خود را درک کنید و به آن احترام بگذارید. به اشتراک گذاشتن علایق میتواند رابطه را تقویت کند. لازم نیست همه علایق شما یکسان باشد.
5. غرق شدن در مشکلات روزمره
وقتی غرق در مشکلات روزمره، استرسها و دغدغهها هستید، انرژی و تمرکزی برای برقراری ارتباط عمیق با شریک زندگیتان ندارید. همه گفتگوهایتان حول محور مسائل کاری، مالی یا خانوادگی میچرخد و فرصتی برای صحبت کردن درباره احساسات و افکار خود پیدا نمیکنید. راهحل: سعی کنید زمانی را به دور از استرس و دغدغهها، فقط برای بودن با شریک زندگیتان اختصاص دهید. یک شب قرار عاشقانه ترتیب دهید، به یک سفر کوتاه بروید یا فقط در خانه با هم وقت بگذرانید و از بودن در کنار هم لذت ببرید. گاهی باید استراحت کرد و به رابطه پرداخت. مشکلات همیشه خواهند بود، اما رابطه شما نباید قربانی شود.
6. عدم توجه کافی به شریک زندگی
وقتی به شریک زندگیتان توجه کافی نمیکنید، او احساس میکند که شنیده نمیشود و ارزشی ندارد.این بیتوجهی میتواند باعث شود که او از به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات خود با شما خودداری کند.بیتوجهی میتواند اشکال مختلفی داشته باشد: نشنیدن حرفهای او، چک کردن مداوم تلفن همراه در هنگام صحبت کردن یا عدم نشان دادن علاقه به علایق او.راهحل: سعی کنید شنونده خوبی باشید.وقتی شریک زندگیتان صحبت میکند، با تمام وجود به او گوش دهید.ارتباط چشمی برقرار کنید، سؤالات مربوط بپرسید و به او نشان دهید که به حرفهایش اهمیت میدهید.
به علایق او احترام بگذارید و سعی کنید در فعالیتهایی که برایش مهم است، شرکت کنید.
توجه کردن به جزئیات، نشاندهنده اهمیت دادن است.شنیدن فعالانه، کلید یک ارتباط موثر است.به نیازهای عاطفی شریک زندگی خود توجه کنید.
7. انتظارات غیرواقعی
گاهی اوقات، انتظارات غیرواقعی از رابطه، باعث میشود که احساس کنید حرفی برای گفتن ندارید. فکر میکنید که رابطه شما باید همیشه هیجانانگیز و پرشور باشد، اما واقعیت این است که هیچ رابطهای همیشه در اوج نیست. وقتی انتظاراتتان برآورده نمیشود، احساس ناامیدی و نارضایتی میکنید و فکر میکنید که رابطه شما مشکل دارد. راهحل: انتظارات خود را واقعبینانه کنید. بپذیرید که رابطه شما فراز و نشیبهایی خواهد داشت و همیشه نمیتوانید در اوج باشید. به جای تمرکز بر روی نقاط ضعف، بر روی نقاط قوت رابطه خود تمرکز کنید. هیچ رابطهای کامل نیست. انتظارات غیرواقعی، سم رابطه هستند. قدردان داشته های خود باشید.
8. مشکلات حل نشده
وجود مشکلات حل نشده در رابطه میتواند باعث شود که از صحبت کردن با شریک زندگیتان خودداری کنید. میترسید که صحبت کردن درباره این مشکلات، منجر به بحث و دعوا شود. این اجتناب باعث میشود که مشکلات شما انباشته شوند و رابطه شما را مسموم کنند. وقتی نمیتوانید درباره مشکلاتتان صحبت کنید، طبیعتاً حرفی برای گفتن ندارید. راهحل: یاد بگیرید که چگونه به طور سازنده با مشکلات خود روبرو شوید. با شریک زندگیتان در مورد احساسات خود صحبت کنید و سعی کنید به دنبال راه حلهای مشترک باشید. از کمک گرفتن از یک مشاور دریغ نکنید. حل مشکلات، به تقویت رابطه کمک می کند. اجتناب از مشکلات، فقط آنها را بزرگتر می کند. ارتباط باز و با صداقت، کلید حل مشکلات است.
9. مقایسه با روابط دیگر
مقایسه رابطه خود با روابط دیگران، به ویژه روابطی که در شبکههای اجتماعی میبینید، میتواند باعث شود که احساس نارضایتی کنید. فکر میکنید که رابطه شما به اندازه روابط دیگران هیجانانگیز و پرشور نیست. این مقایسه باعث میشود که بر روی نقاط ضعف رابطه خود تمرکز کنید و نقاط قوت آن را نادیده بگیرید. وقتی احساس نارضایتی میکنید، طبیعتاً حرفی برای گفتن ندارید. به جای مقایسه رابطه خود با روابط دیگران، بر روی تقویت رابطه خود تمرکز کنید. مقایسه، دزد شادی است. 






